شهادت امام سجاد علیه‌السلام

فیلم های مراسم

  • روضه | حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
        حاج حنیف طاهری
    حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
    به خون نشانده دل دودمان آدم را

    غم تو موهبت کبریاست در دل من
    نمی‌دهم به سرور بهشت این غم را

    غبار ماتم تو آبرو به من بخشید
    به عالمی ندهم این غبار ماتم را

    زمان به یاد عزایت محرّم است حسین
    اگر چه شور دگر داده‌ای محرّم را

    اگر بناست دمی بی‌تو بگذرد عمرم
    هزار بار بمیرم، نبینم آن دم را

    گدای دولت عشقم که فرق بسیار است
    گدای دولت عشق و گدای درهم را

    به نیم قطره‌ی اشک محبّتت ندهم
    اگر دهند به دستم تمام عالم را

    به یمن گریه برای تو روز محشر هم
    خموش می‌کنم از اشک خود جهنم را

    ***

    حیاتی حسین
    مماتی حسین
    تو‌ کشتی امن
    نجاتی حسین

    هرچی دارم از عنایت توئه
    به خودت قسم که این باورمه
    بذار آخرین نفس بگم حسین
    اگه این محرّم آخرمه

    من به درد تو نخوردم؛ حیف شد
    روزای عمرو شمردم؛ حیف شد
    عاشوراهای زیادی دیدم
    پس چرا برات نمردم؟! حیف شد

    حیاتی حسین
    مماتی حسین
    تو‌ کشتی امن
    نجاتی حسین

    ***

    بی‌تو سجّاده‌ای اگر هم بود
    فرش رسوایی دو عالم بود

    بی‌تو یا حرف از بهشت نبود
    یا اگر بود هم جهنّم بود

    خطبه‌های گلوی زخمی تو
    یادگار غروب ماتم بود

    تو اگر خطبه‌ای نمی‌خواندی
    خانه‌هامان بدون پرچم بود

    تو اگر روضه‌ای نمی‌خواندی
    سال ما، سال بی‌محرّم بود

    از تو داریم فصل ماتم را
    ده شب گریه‌ی محرّم را

    احترام تو را سلام نبود
    حق تو کوچه‌های شام نبود

    حق آینه‌‌ها شکستن نیست
    گیرم این آینه امام نبود

    ‎هیچ‌جایی برای حال شما
بدتر از مجلس حرام نبود
    ‎
گریه کردی، صدا زدی «ای کاش
هیچ سنگی به‌روی بام نبود
    ‎
کاش مادر مرا نمی‌زایید
من امامم، خرابه جام نبود»

    حرف ویرانه در میان آمد
    دختر شاه یادمان آمد

    آه! اوج ماتم ما گوشه‌ی ویرانه بود
    شد سر بابم شبی را با سه‌ساله همنشین

    گفت یا پیشم بمان یا که مرا با خود ببر
    روی دست عمّه‌ام دق کرد با قلبی حزین
  • زمینه | شیر به زنجیر بود، با غصّه درگیر بود
        حاج حنیف طاهری
    شير به زنجير بود
    با غصّه درگير بود
    مهمونى شامى
    با سنگ تكفير بود

    سنگ لب بام بود
    خنده و دشنام بود
    نوحه‌ی لب‌هاشه
    أَلشّام أَلشّام

    طعنه و آزار بود
    كوچه و بازار بود
    نوحه‌ی لب‌هاشه
    أَلشّام أَلشّام

    نواى كاروان
    پناه كودكان
    على‌ بن الحسين

    ***

    بین دعا گریه
    هر شب چرا گریه؟!
    هی زیر لب روضه
    هی بی‌صدا گریه

    ندیده‌بود ای کاش!
    گودالو با چشماش!
    لاله ها پژمردن
    ای‌داد ای‌داد

    آتیش و معجرها
    گریه‌ی دخترها
    تازیونه خوردن
    ای‌داد ای‌داد

    فدای ماتمش
    چه جانسوزه غمش
    علی بن الحسین
  • زمینه | حک شده با قطره‌قطره‌ی خون شهید
        حاج حنیف طاهری
    حک شده با قطره‌قطره‌ی خون شهید
    مِثْلُ حُسَین لا یُبایِعُ مِثْلُ یَزید
    همره این قافله شَود هرکه شنید
    مِثْلُ حُسَین لا یُبایِعُ مِثْلُ یَزید

    در دل اهل‌یقین
    واهمه و بیم نیست
    در کتاب کربلا
    واژه‌ی تسلیم نیست

    به شمر زمانه می‌گوییم
    در این شعله آتش می‌گیری
    «دعی بن دعی» تو آخر
    امان‌نامه در دست می‌میری

    ما تَرَکْناکَ یَابنَ الحَسَن
    ما تَرَکْناکَ یَابنَ الحُسَین

    ***

    گفت در این کربلا کنم کعبه بنا
    هرکسی از جان گذشته «یَرْحَل مَعْنا»
    خون‌خدا باقی است و باقی به فنا
    هرکسی از جان گذشته «یَرْحَل مَعْنا»

    ای دل اگر عاشقی
    در پی دلدار باش
    مثل زُهیر و حبیب
    در حرم یار باش

    مشو ناامید از جا ماندن
    اگر «کُلُّ یَوْمٍ عاشورا»
    حسین آمده استقبالت
    تو حرّ باش و پیدا کن او را

    ما تَرَکْناکَ یَابنَ الحَسَن
    ما تَرَکْناکَ یَابنَ الحُسَین

    ***

    باید از این شوق پُر شود روز و شبم
    «دونَ حُسَیْن مُهْجَتی وَ داری» به‌لبم
    در طلبش همّتی دگر می‌طلبم
    «دونَ حُسَیْن مُهْجَتی وَ داری» به‌لبم

    سوختگان غمش
    با غم دل خرمند
    عابس و جون و وهب
    جمله مسیحادمند

    به پایان نیامد این دفتر
    که هرلحظه دارد آغازی
    مهیّا کن از امشب دیگر
    خودت را برای سربازی

    ما تَرَکْناکَ یَابنَ الحَسَن
    ما تَرَکْناکَ یَابنَ الحُسَین
  • واحد | اهل عالم همه امداد کنید
        حاج حنیف طاهری
    اهل عالم همه امداد کنید
    خاطر فاطمه را شاد کنید
    گریه بر حضرت سجّاد کنید

    همه‌جا کرب‌وبلاست
    صحبت از شام بلاست

    ***

    اثر سلسله بر تن دارد
    قل‌وزنجیر به گردن دارد

    زخم از صد نی آهن دارد
    گاه در قتلگهش آوردند

    گاه در بین رهش آزردند
    گاه در بزم شرابش بردند

    همه‌جا کرب‌وبلاست
    صحبت از شام بلاست

    ***

    سنگ‌ها گشت نثار سر او
    خنده کردند به چشم تر او

    سیلی و کعب‌نی و خواهر او
    به دل سوخته‌اش چنگ زدند

    خنده‌ی فتح هماهنگ زندند
    به جبین پدرش سنگ زدند

    ای پدر کاش به‌جای سر تو
    می‌بریدند سر دختر تو

    کی به پیشانی تو سنگ زده
    کی ز خون روی تو را رنگ زده؟!

    همه‌جا کرب‌وبلاست
    صحبت از شام بلاست

    ***

    یاورانش همگی جان دادند
    داغ‌ها بر جگرش بنهادند

    خواهرانش ز شتر افتادند
    داغ هفتادودو لاله دارد

    بی‌صدا گریه و ناله دارد
    برجگر داغ سه‌ساله دارد

    همه‌جا کرب‌وبلاست
    صحبت از شام بلاست

    ***

    گه‌ خزانم، گه‌ بهارم؛ یاحسین!
    هر چه دارم، از تو دارم یاحسین!
  • تک | این ماه کیست همسفر کاروان شده؟!
        حاج حنیف طاهری
    این ماه کیست همسفر کاروان شده؟!
    دنبال آفتاب قیامت روان شده؟!

    یک‌لحظه ایستاده که سرها روند پیش
    یک‌دم نشسته منتظر کودکان شده

    یک‌جا ز پیر کوفه شنیده‌است ناسزا
    یک‌جا به سنگ کودک شامی نشان شده

    به نیزه‌دار بگو چند گام پیش‌تر آید
    که چند بوسه بگیرم از آن گلوی بریده
  • شور | چی داره اسمت، انقدر عزیزه؟!
        حاج حنیف طاهری
    چی داره اسمت
    انقد عزیزه؟!
    هنوز نگفته روضه‌خون اشکم می‌ریزه!

    چه کرده داغت
    بدون‌مرزه؟!
    هنوز یه پرچم می‌بینم دلم می‌لرزه!
    أَبي عَبدِالله

    اسمتو هرکی پیشم میاره
    میره دلم دوباره، دوباره
    تموم دنیارم داشته باشه
    اون‌که تو رو نداره، چی داره؟!

    دست ما رو می‌گیری
    عاشق دست خالی نیست
    خوبه حال ما با تو
    جز دوریت ملالی نیست

    یا بابَ نِجاة الأُمَّه حُسَین
    یا بابَ نِجاة الأُمَّه حُسَین

    ***

    خدا نیاره
    انقده بد شم
    که بی‌تفاوت از کنار روضه رد شم!

    خدا نیاره
    «نِعْمَ الأَمیر»م
    این‌همه ادعام میشه، برات نمیرم!
    أَبي عَبدِالله

    منو رها نکردی با دردم
    دورت شلوغه، دورت بگردم
    داری چرا تو‌ انقد هوامو؟!
    من که برا تو کاری نکردم

    دلتنگیتو دوس دارم
    اون بغض نهانی کو؟!
    یعنی توو صف محشر
    می‌پرسی فلانی کو؟

    یا بابَ نِجاة الأُمَّه حُسَین
    یا بابَ نِجاة الأُمَّه حُسَین

    ***

    حیف از سر تو
    که غرق‌خونه
    نذاشتن از پیکر تو چیزی بمونه!

    حیف از تن تو
    که رو زمینه
    کسی که نگفت مادرت میاد می‌بینه!
    أَبي عَبدِالله

    حیف لبت که تشنه رها شد
    چاره‌ی دفن تو بوریا شد
    تو مقتلا نوشتن توو گودال
    چجوری زینب از تو جدا شد

    توی قتلگاه آقا
    خون و خاکو حل کردی
    انقد مهربون بودی
    سنگارم بغل کردی

    یا بابَ نِجاة الأُمَّه حُسَین
    یا بابَ نِجاة الأُمَّه حُسَین
  • شور | چه رسمی داره روزگار، من و یه‌عمر آزگار، قراره بی‌قرار کنه!
        حاج حنیف طاهری
    چه رسمی داره روزگار
    من و یه‌عمر آزگار
    قراره بی‌قرار کنه

    ببین چه دنیایی شده
    به اربابم وفا نکرد
    با من می‌خواد چیکار کنه!

    آخ که دلم تنگه
    آخ که دلم خونه
    هر کی کم آورده
    حالمو می‌دونه

    ***

    کسی که سرسپردشه
    همیشه کشته‌مردشه
    دلش همیشه کربلاس

    نمی‌دونم توو روضه‌ها
    چجوری سربلند کنم
    سر آقام رو نیزه‌هاس

    من که پریشون
    تشنه‌ی مظلومم
    هر جا برم، تنهام
    کربلا آرومم

صوت های مراسم

  • سخنرانی
        حجت الاسلام سیّد فهیم موسوی
  • پیش‌منبر | گفتم به فلک که چیست اسباب نجات
        نامشخص
  • روضه | حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | شیر به زنجیر بود، با غصّه درگیر بود
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | حک شده با قطره‌قطره‌ی خون شهید
        حاج حنیف طاهری
  • واحد | اهل عالم همه امداد کنید
        حاج حنیف طاهری
  • تک | این ماه کیست همسفر کاروان شده؟!
        حاج حنیف طاهری
  • شور | چی داره اسمت، انقدر عزیزه؟!
        حاج حنیف طاهری
  • شور | می‌بینمت قیامت، «سَیِّدُنا أَبَاالفَضل»
        کربلایی عمید عباس زاده
  • شور | چه رسمی داره روزگار، من و یه‌عمر آزگار، قراره بی‌قرار کنه!
        حاج حنیف طاهری
  • روضه‌ی پایانی | بیمارم و پشت ناقه شد بستر من!
        حاج آقا امینی

تصاویر مراسم