-
روضه | ای ز داغ تو روان خوندل از دیدهی حور
حاج حنیف طاهری
-
مدح | انبیا محو تماشا و ملائک مبهوت
حاج حنیف طاهری
انبیا محو تماشا و ملائک مبهوت
شمر سرشار تمنّا و تو سرگرم حضور
هر که آمد بهر سر ببریدنش
رعشه بر اعضا فتاد از دیدنش
کرد پور سعد ترسائی جوان
بهر قتل آن امیر دین روان
شد چو نزدیک آن جوانبخت صبیح
دید کاندر مهد خون خفته مسیح
در شگفتی ماند از آن سرّ عجاب
کاین به بیداریست یاربّ یا به خواب!
رستخیز است این که از عرش برین
آمده روح الله اینک بر زمین
یا که «روح القدس» اعظم جلوهگر
گشته بر مریم به تمثال بشر
یا درخت موسی است این شعله رو
کآیدش صوت «انا الله» از گلو
یا بود این کشته یحیی کش ز طشت
خون روان گردیده بر دامان دشت
او به روی شه همه غرق نگاه
کش ندا آمد به گوش جان ز شاه
کاندرآ که خوش به هنجار آمدی
گرچه با تمثال و زنّار آمدی
بشکن این تمثال و این زنّار را
چند در آئینه جوئی یار را
دارد اینک در حریم کعبه سیر
آنچه در آئینه میجستی به دیر
تو ز سرّ وحدت اندر پردهای
زنده یک روح است باقی مردهای
شد فراموشت مگر آن خوب دوش؟!
که بگفتت عیسی مریم به گوش؟!
چون شود فردا نسازی زینهار
هین مرا نزد محمّد شرمسار!
نک تو عیسی من حواری توام
جان به کف از بهر یاری توام
تو چنین که پاک و روحانیستی
گر مسیحا نیستی پس کیستی؟!
گفت من مصباح نور سرمدم
زادهی حیدر، سلیل احمدم
در نوامیس نصاری و یهود
نام جدّم فِرقِلیط و مود و مود
ایلیا و شَنطیا باب من است
نام من هوشین، شَقیقم هاشن است
خورده پیش از هستی چار اُسطُقُس
آب حیوان از لبم «روح القدس»
گر فشانم دست عیسیآفرین
صد مسیحا ریزدم از آستین
از دم من گفت عیسی در جواب
إِنّی عَبدالله آتانی الْکِتاب
من به دِیْهیم ربوبیّت شهم
عیسی عبد و من اباعبداللّهم
غسل عیسی گر ز نهر اردن است
غسل تعمید من از خون من است
او ز دار ار شد به چارم آسمان
من به معراج سنان دارم مکان
من فرستادم بدو انجیل را
تا شود هادی بنیاسریل را
گر نبودی حکم تسلیم قضا
کشتگان را تنگ بودی این فضا
گر نبودی عهد سلطان الست
بُد یکی باقی و هالک هر چه هست
زین حدیث طرفه آن فرخنژاد
بیمحابا سر به پای شه نهاد
گفت: با این سِطوَت شیراوژَنَت
در شگفتم زین همه زخم تنت
گفت این زخمان بیرون از شمار
چشم خونباریست اندر هجر یار
گفت جسمت پُر ز پیکان از چه روست؟
گفت پرهای پریدن سوی اوست
از چه باشد جسم تو در خون غریق؟
گفت معشوق این چنین خواهد عشیق
دادِ مردی داد و جان بدرود کرد
روح عیسی را ز خود خوشنود کرد
شاعر: نیّر تبریزی
-
روضه | اومدند وقتی تنهای تنها شد…
حاج حنیف طاهری
-
زمینه | زیر پرچمت نشستم بازم، اومدم به تو رو بندازم…
حاج حنیف طاهری
-
تک | أَلسَّلام، أَلسَّلام؛ به ساحت عمّهی صاحب زمان
کربلایی حسین سالکی
-
شور | «يا أَمينَ اللهِ فِي أَرْضِه»، نوکریت به دنیا میارزه
کربلایی حسین سالکی
-
شور | سفینة النِّجاته نام اباعبدالله
نامشخص
-
شور | هر جا باشم عشقت همیشه همرامه
نامشخص
صوت های مراسم : در این قسمت مطلبی وجود ندارد