خاطرم اين روز و اين شبهاست درهم بيشتر
سال را دور تو میگردم، محرّم بيشتر
میوزد نام تو در جان من و گر میكشم
میكند اين شعله را داغ تو، كمكم بيشتر
هر دلی چيزی برای خود فراهم كرده است
من ولی داغ تو را كردم فراهم بيشتر
گرچه هر بيتی كه گفتم با غمی همراه بود
دارد اين ابيات، ماتم بيشتر، غم بيشتر
بندبندم سوخت از تركيب بند محتشم
در نياوردم سر از اين راز مبهم بيشتر
اوّل هر ماه پشت ماه خم میشد ولی
در عزای اشرف اولاد آدم بيشتر
آمدی از مکه چون این روزها پر کرده بود
خانه امن خدا را ابن منجم بیشتر
کعبه و رکن و صفا و مروه و خیفا، منا
جمله از داغ تو گریانند؛ زمزم بیشتر
ای مسیح روی نی! در پرده با اهل حرم
جمله از داغ تو گریانند؛ مریم بیشتر
هر قدر نزدیکتر میشد به ظهر سرنوشت
میگشودی چهرهی خود را تو از هم بیشتر
لحظهلحظه شد دو تا پشت تو از هفتاد داغ
تا شد از داغ برادر پشت تو خم بیشتر