شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم

فیلم های مراسم

  • روضه | حوادثیست که قلب مدینه می‌لرزد
        حاج حنیف طاهری
    حوادثیست که قلب مدینه می‌لرزد
    مدینه چون دل امّت به سینه می‌لرزد

    سپاه شب، شده مست تصرّف خورشید
    نسیم، شعله شد و در فضا شراره کشید

    تمام وسعت ملک خدا شب تار است
    چه روی داده که خورشید هم عزادار است؟!

    ز کوه و دشت و بیابان «خدا خدا» شنوم
    ز جن و انس و ملک «وامُحَمَّدا» شنوم

    اجل دریده گریبان و اشک افشاند
    امین وحی خدا نیز نوحه می‌خواند

    پیام می‌رسد از خشت خشت خانه‌ی وحی
    که منقطع شده از آسمان ترانه‌ی وحی

    برون خانه اجل گشته گرم اذن دخول
    درون خانه چکد خون دل ز چشم بتول

    الا الا ملک الموت! ماتم آوردی
    ز آسمان به زمین یک جهان غم آوردی

    ز دیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد
    چه سخت حلقه به در می‌زنی، نزن! برگرد!

    چگونه می‌کنی ای پیک مرگ دقّ الباب؟!
    که آسمان به سر خاکیان شده است خراب

    برو به سینه‌ی حیدر شرر نزن دیگر!
    به جان فاطمه سوگند! در نزن دیگر!

    عقب بایست! بگیر احترام این در را
    برو یتیم مکن دختر پیمبر را

    برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند
    به باب خانه‌ی توحید، کس لگد نزند

    محمّد و علی و فاطمه کنار هم‌اند
    تو ایستاده و این هر سه اشکبار هم‌اند

    نبی ز خون دل خویش چهره می‌شوید
    درون خانه‌ی دربسته با علی گوید:

    که یا علی بنشین با تو راز دارم من
    به سینه شعله‌ی سوز و گداز دارم من

    پس از رسول مقامت ز کینه غصب شود
    فراز منبر من دشمن تو نصب شود

    خدای، امر به صبرت کند در این اندوه
    جواب داد علی: من مقاومم چون کوه!

    دوباره گفت پیمبر که ای امام مبین
    شوی به شهر مدینه غریب و خانه‌نشین

    فلک ز غربت تو آه می‌کشد ز نهاد
    به باب خانه‌ات آتش زنند از بیداد

    جواب داد: همانا به صبر می‌کوشم
    به حفظ دین خود این جام زهر می‌نوشم

    رسول گفت چو کردی تحمّل آن همه را
    به پیش چشم تو سیلی زنند فاطمه را

    تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی
    درون سینه‌ی خود حبس سوز و آه کنی

    در آن میانه علی سخت در خروش آمد
    کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد

    اگرچه بود وجودش پر از شراره‌ی خشم
    به روی فاطمه چشمی گشود و گفت به چشم!

    الا رسول خدا خون به سینه‌ام جوشید
    که گفته‌هات همه جامه‌ی عمل پوشید

    دری که بود به دار الزیاره‌ات مشهور
    دری که گرد از آن می‌زدود گیسوی حور

    دری که بود پر از بوسه‌های جبرائیل
    دری که حرمت از آن می‌گرفت عزرائیل

    دری که نور فشاند به چشم عرش علا
    ببین چگونه از آن دود می‌رود بالا!

    به باغ وحی، خزان دست باغبان را بست
    که گشت میوه‌ی آن هم جدا، درخت شکست

    ***

    می‌سوخت در و فاطمه پشت در بود
    دل از در آتش‌زده سوزان‌تر بود

    چون شمع علی بر سر پروانه رسید
    پروانه دگر نبود، خاکستر بود
  • زمینه | پناهنده‌ام به حرای حضرت رسول
        حاج حنیف طاهری
    پناهنده‌ام؛ به حراى حضرت رسول
    «إِسْتَغفِرلَنا»؛ كه بشه توبه‌ی من قبول

    «يا أَبانا»، يا محمّد
    پيرو مكتب تو منم
    شيعه‌ام من، شيعه‌ی تو
    عاشق مذهب تو منم

    نه غلط گفتم كه فقط، شيعه تو مولا بود
    نه غلط گفتم كه فقط، عاشق تو زهرا بود

    یا محمّد، یا محمّد، یا رسول الله
    یا محمّد، یا محمّد، یا رسول الله

    ***

    ماه آسمون، از تماشات غرق حيرته
    تجلّی تو، بخدا روز قيامته

    عقل كلو، شافع كل
    همه عالم زير دينته
    با اجازت، توو قيامت
    شفاعت دست حسينته

    به حسن دلبسته شدى، گفتی از خون رو لب‌هاش
    گريه كردى؛ به حسينو، گفتی از اشک عاشوراش

    یا محمّد، یا محمّد، یا رسول الله
    یا محمّد، یا محمّد، یا رسول الله
  • زمینه | أَذِقْنی شَرْبَةً مِنْ وِلایَتِک
        حاج حنیف طاهری
    أَذِقْنی شَرْبَةً مِنْ وِلایَتِک
    أَذِقْنی شَرْبَةً مِنْ مَحَبَّتِک
    أَذِقْنی شَرْبَةً مِنْ زیارَتِک
    حسین، حسین

    «فَما أَحْلی»؛ اشک گریه‌کنای تو
    «فَما أَحْلی»؛ شور سینه‌زنای تو
    «فَما أَحْلی»؛ عشق بی‌انتهای تو
    «فَما أَحْلی»؛ تربت اعلای کربلای تو

    ای شروع بی‌پایان
    ای همیشه جاویدان
    غیر عشق تو ای عشق!
    کُلُّ مَنْ عَلَیْها فان

    ای مقدّس‌ترین نام
    ای مبارک‌ترین غم
    با حلاوت‌ترین شور
    ای شهید محرّم

    حسین، وای، وای، وای
  • زمینه | زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
        حاج حنیف طاهری
    زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
    خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست

    خاک عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان
    جای یک بوسه من در همه اعضای تو نیست

    حسین؛ وای، وای، وای
    حسین؛ وای، وای، وای

    مبریدم که در این دشت مرا کاری هست
    گل اگر نیست ولی صفحه‌ی گلزاری هست

    ساربانا مزنید این همه آوای رحیل
    کاخر این قافله را قافله‌سالاری هست

    حسین؛ وای، وای، وای
    حسین؛ وای، وای، وای
  • شور | هوای تو به سر دارم
        حاج حنیف طاهری
    هوای تو به سر دارم
    هوای صحن و بارگاهت
    سلام «یا شَحْنَة النَجَف»
    منم گذای سر راهت

    گفتی «فَمَن یَمُتْ یَرَنی»
    برای من مرگ نیازه
    خواهش دیگری دارم
    بیا به تشییع جنازه

    کسم علی‌ست در آن بی‌کسی که می‌گویند
    به عزّت و شرف «لا الهَ‌ الّا الله»

    ***

    سرّ اذان؛ على مولا
    نبض جهان؛ على مولا
    فِداکَ نَفْسی سَيِّدى
    اى جان جان؛ على مولا

    حبّ على اصل و اساسم
    سمت نجف همه حواسم
    به لطف شير پاک مادر
    شكر خدا على‌شناسم

    علی‌پرست تواند خداپرست شود
    علی‌ست هر طرف «لا الهَ‌ الّا الله»

    ***

    تو عالى و گرانقدرى
    تو فاتح حنين و بدرى
    حقيقت قدر فاطمه‌ست
    تو والى سوره‌ی قدرى

    ولى امر قدر قرآن
    به ملک حق والى و سلطان
    شأن نزول «هل أتی» و
    نتيجه‌ی سوره انسان

    هر آنکه گفت علی حق و حق علی‌ست، به حق
    زده‌ست بر هدف «لا الهَ‌ الّا الله»

صوت های مراسم

  • سخنرانی
        نامشخص
  • روضه | حوادثیست که قلب مدینه می‌لرزد
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | پناهنده‌ام به حرای حضرت رسول
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | أَذِقْنی شَرْبَةً مِنْ وِلایَتِک
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
        حاج حنیف طاهری
  • واحد | گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
        کربلایی مرتضی طاهری
  • واحد | توو دل فاطمه، نشسته غصّه‌ها؛ کجا می‌خوای بری؟!
        حاج حنیف طاهری
  • تک | خلقت به حکم حکمت، حکمت شده عبادت
        حاج حنیف طاهری
  • تک | باید از علی بگویم؛ علی امام من
        حاج حنیف طاهری
  • شور | هوای تو به سر دارم
        حاج حنیف طاهری
  • شور | علی عالی اعلی، ستون عرش معلّی
        حاج حنیف طاهری
  • شور | منّت‌دارتم؛ آدم حسابم کردی!
        کربلایی حسین سالکی
  • روضه‌پایانی | به استعانت از شهی که هست از اوست منجلی
        کربلایی حسین سالکی

تصاویر مراسم