ای نخستین بارقه از شعلههای کربلا
اوّلین سیمای روشن از صدای کربلا
ای نخستین خون، چکیده روی خاک کوه سرخ
ای نخستین سر، بریده در هوای کربلا
تو نخستینی که دیدی کربلای تشنه را
پیش از آن که گل کند موج بلای کربلا
صبح تنهایی و عصر غربت و ظهر عطش
کربلای کربلای کربلای کربلا
ای سفیر دانش و دین در زمین جهل و کفر
ای شکوه نام تو بانگ رسای کربلا
پیش از آن که کربلا باشد تو بودی، خون تو
ریخت روشن بر زمین در ابتدای کربلا
ابتدای کربلا بودی و دیدی از نخست
روی نیزه عشق را در انتهای کربلا
از فراز بام کاخ دستآموزان کفر
بر زمین انداختی سر را به پای کربلا
ای نخستین سر که بیتن در سماعی سرخ رفت
ای سر افتاده بیتن در قفای کربلا
ای نخستین سر که بیتن، ای تن بیسر نخست
ای نخستین! ای نخستین سرجدای کربلا
اوّلین حاجی که رفت و کربلایی شد به شور
اوّلین زمزم که جوشید از صفای کربلا
ای نخستین چشم گریان بر حسینبنعلی
با خبر از جز و کل ماجرای کربلا
چشم تو پیش از تمام چشمها دید و گریست
زخمهای کربلا را در عزای کربلا
ای تو پیش از مرگ گرم آن همه جان رشید
جان فدای جان پاکت، جانفدای کربلا
تو نخستینی که گشتی پیش از آن اصحاب پاک
تا بماند کربلا باقی، فنای کربلا
ای بگردم سالک مسلم سلوک السّیر را
ای فنای کربلا محض بقای کربلا
ای چنان که نی تهی از هرچه جز هوی «حسین»
ای نوا! آه ای نوا! آه ای نوای کربلا
پیک عصمت بودی و پیچیده در فریاد تو
هویهوی کربلا و هایهای کربلا
خون تو پی رنگ رؤیت بود و رفتی ناشکیب
پلهپله تا ملاقات خدای کربلا
کوفه بود و کوفیان بوف کور و آه تو
آه تو ای هدهد در خون رهای کربلا
خانهی هانی، عبیدالله و تو مخفی به رمز
پشت پرده ماندی امّا از حیای کربلا
دست از شمشیر میبردی اگر امّا تویی
آری آری! تو نخستیین رهنمای کربلا
آری آری! تو نخستین کاشف «ذبح عظیم»
آری آری! تو نخستین آشنای کربلا
شیعه و خنجر زدن از پشت، پنهان، ناگهان
نه بلندا تو، بلندا سرسرای کربلا
پشت پرده ماندی امّا کربلا در پرده نیست
بر ملا شد با تو راز در خفای کربلا
آری آری برملا شد حیلت و حرص و هوس
نیست شأن کربلا و نیست رأی کربلا
پشت پرده در نمازی سرخ از شرم حضور
اقتدا کردی به حیدر؛ مقتدای کربلا
خونبهای تو تماشای حسین فاطمه است
ای نخستین خون جاری در بهای کربلا
جرعهجرعه نور نوشاندی مرا امشب به مهر
روشنم، روشن به یمن روشنای کربلا
این قصیدهواره امشب از تو در من جلوه کرد
شعر گفتم از برایت از برای کربلا
شاعر: امیری اسفندقه