شب دوّم ایام مسلمیه

فیلم های مراسم

  • روضه | گریه می‌کنم برات، برای خشکی لبات
        حاج حنیف طاهری
    گریه می‌کنم برات
    برای خشکی لبات
    چقدر دلم تنگ میشه
    برای پیرهن عزات

    دستای ما رو زهرا
    توو دست تو می‌ذاره
    شکر خدا

    مثل تو نیست توو دنیا
    ولی زیاده آقا
    شبیه ما

    ای کشته‌ی لب‌تشنه
    از آب فرات محروم
    عالم به فدای تو
    یا سیدنا المظلوم
  • مدح | ای نخستین بارقه از شعله‌های کربلا
        حاج حنیف طاهری
    ای نخستین بارقه از شعله‌های کربلا
    اوّلین سیمای روشن از صدای کربلا

    ای نخستین خون، چکیده روی خاک کوه سرخ
    ای نخستین سر، بریده در هوای کربلا

    تو ‌نخستینی که دیدی کربلای تشنه را
    پیش از آن که گل کند موج بلای کربلا

    صبح تنهایی و عصر غربت و ظهر عطش
    کربلای کربلای کربلای کربلا

    ای سفیر دانش و دین در زمین جهل و کفر
    ای شکوه نام تو بانگ رسای کربلا

    پیش از آن که کربلا باشد تو بودی، خون تو
    ریخت روشن بر زمین در ابتدای کربلا

    ابتدای کربلا بودی و دیدی از نخست
    روی نیزه عشق را در انتهای کربلا

    از فراز بام کاخ دست‌آموزان کفر
    بر زمین انداختی سر را به پای کربلا

    ای نخستین سر که بی‌تن در سماعی سرخ رفت
    ای سر افتاده بی‌تن در قفای کربلا

    ای نخستین سر که بی‌تن، ای تن بی‌سر نخست
    ای نخستین! ای نخستین سرجدای کربلا

    اوّلین حاجی که رفت و کربلایی شد به شور
    اوّلین زمزم که جوشید از صفای کربلا

    ای نخستین چشم گریان بر حسین‌بن‌علی
    با خبر از جز و کل ماجرای کربلا

    چشم تو پیش از تمام چشم‌ها دید و گریست
    زخم‌های کربلا را در عزای کربلا

    ای تو پیش از مرگ گرم آن همه جان رشید
    جان فدای جان پاکت، جان‌فدای کربلا

    تو نخستینی که گشتی پیش از آن اصحاب پاک
    تا بماند کربلا باقی، فنای کربلا

    ای بگردم سالک مسلم سلوک السّیر را
    ای فنای کربلا محض بقای کربلا

    ای چنان که نی تهی از هرچه جز هوی «حسین»
    ای نوا! آه ای نوا! آه ای نوای کربلا

    پیک عصمت بودی و پیچیده در فریاد تو
    هوی‌هوی کربلا و های‌های کربلا

    خون تو پی رنگ رؤیت بود و رفتی ناشکیب
    پله‌پله تا ملاقات خدای کربلا

    کوفه بود و کوفیان بوف کور و آه تو
    آه تو ای هدهد در خون رهای کربلا

    خانه‌ی هانی، عبیدالله و تو مخفی به رمز
    پشت پرده ماندی امّا از حیای کربلا

    دست از شمشیر می‌بردی اگر امّا تویی
    آری آری! تو نخستیین رهنمای کربلا

    آری آری! تو نخستین کاشف «ذبح عظیم»
    آری آری! تو نخستین آشنای کربلا

    شیعه و خنجر زدن از پشت، پنهان، ناگهان
    نه بلندا تو، بلندا سرسرای کربلا

    پشت پرده ماندی امّا کربلا در پرده نیست
    بر ملا شد با تو راز در خفای کربلا

    آری آری برملا شد حیلت و حرص و هوس
    نیست شأن کربلا و نیست رأی کربلا

    پشت پرده در نمازی سرخ از شرم حضور
    اقتدا کردی به حیدر؛ مقتدای کربلا

    خون‌بهای تو تماشای حسین فاطمه‌ است
    ای نخستین خون جاری در بهای کربلا
    جرعه‌جرعه نور نوشاندی مرا امشب به مهر
    روشنم، روشن به یمن روشنای کربلا

    این قصیده‌واره امشب از تو در من جلوه کرد
    شعر گفتم از برایت از برای کربلا

    شاعر: امیری اسفندقه
  • زمینه | باور نمی‌کردم، غربت بشه یارم
        حاج حنیف طاهری
    باور نمی‌کردم
    غربت بشه یارم
    باور نمی‌کردم
    امّا روی دارم

    اینجا کوفه‌اس، به پای مظلوم، راهو می‌بندن
    اینجا کوفه‌اس، به اشک چشمام، دارن می‌خندن

    برگرد مدینه، مسافر بیابونا
    پایان این سفر، تو می‌رسی به کربلا

    ***

    تنها توی این شهر
    دنبال یک مردم
    کاش از همون اوّل
    بیعت نمی‌کردم

    باشه آقا، قرار بعدی، میون کوفه
    قسمت اینه، سر بریدم، بمونه کوفه

    برگرد پر از نگاه، بی‌حیاست دورو‌برم
    برگرد می‌ترسم از، اسیری اهل حرم

    ***

    آقا نیاد اون روز
    رو نی سرت باشه
    چشمی به دنبال
    انگشترت باشه

    وای از وقتی، که قامت تو، خم بشه آقا
    وای از وقتی، که خیمه میشه، بدون سقا

    برگرد مدینه تا، رقیه بی‌بابا نشه
    بین دو نهر آب، سر از تنت جدا نشه
  • زمینه | من یه ساله دلواپس محرّمتم
        حاج حنیف طاهری
    من یه ساله دلواپس محرّمتم
    من یه عمره گریون روضه غمتم
    مدیونم به تو از گذشته تا همیشه
    من «حسین حسین» نگم شبم صبح نمیشه

    دنیا منهای تو؛ یعنی جهنم
    دنیا بهشتم شده؛ با این محرّم

    بیرق و علم عشقه
    شور محرّم عشقه
    کتیبت پر از نوره
    شعر محتشم عشقه

    ***

    من دلم به عشق روضه‌های تو خوشه
    آخرش همین روضه‌ها منو می‌کشه
    عاشقات همه بی‌قرار اسم توان
    من چیکار کنم دلم بی‌قرار تو شه

    من دوست دارم برات؛ اشکام بریزه
    خیلی حسین خاطرت؛ واسم عزیزه

    بی‌قرارتم عشقه
    گرفتارتم عشقه
    کی گفته غریبی تو؟!
    خودم یارتم عشقه

    ***

    من بمیرم آقا که بی‌هوا زدنت
    با نیزه با شمشیر و با عصا زدنت
    افتادی رو خاک و نفس‌نفس می‌زدی
    خندیدن یه لشکر به دست‌وپا زدنت

    ای پادشاه غریب؛ ای پاره پیکر
    ای شاه «شیب‌الخضیب»؛ ای شاه بی‌سر

    رو نیزه‌ست سرت ای وای
    کو انگشترت؟! ای وای
    با شمر و سنان میره
    کجا خواهرت؟! ای وای
  • روضه پایانی | حاجی کعبه، حج خودش را رها گذاشت
        حاج حنیف طاهری
    حاجی کعبه حج خودش را رها گذاشت
    احترام خود شکست و به معراج پا گذاشت

    کفّار و جاهلان همگی در طواف سنگ
    امّا حسین حج جدیدی بر پا گذاشت 

    یعنی برای آنکه بگوید خدا کجاست 
    از کعبه پا کشیده و در کربلا گذاشت 

    زین رو نوشته اوّل تقویم بوتراب 
    بعد از حسین خانه‌ی شادی شود خراب

    پیداست از رخ آشفته‌ی رباب
    بعد از حسین خانه‌ی شادی شود خراب

    وصیّت‌نامه‌ام این است زینب
    حلالم کن، تو را آواره کردم

صوت های مراسم

  • سخنرانی
        حجت‌الاسلام حامد کاشانی
  • روضه | گریه می‌کنم برات، برای خشکی لبات
        حاج حنیف طاهری
  • مدح | ای نخستین بارقه از شعله‌های کربلا
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | باور نمی‌کردم، غربت بشه یارم
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | من یه ساله دلواپس محرّمتم
        حاج حنیف طاهری
  • شور | دنیا و آخرت در خونه‌ی حسینه
        کربلایی مجتبی رضوانی
  • روضه پایانی | حاجی کعبه، حج خودش را رها گذاشت
        حاج حنیف طاهری

تصاویر مراسم