از این خرابه
سر درآوردم
تو سرزده
اومدی من
پر درآوردم
هیچی نمونده جز غصّه امّا
هرچی دلت بخواد، ناله دارم
روی صورتم باغ بنفشس
ببین رو دستوپام لاله دارم
ببین رو دستوپام لاله دارم
ببین کوه دردم؛
من از کربلا تا خرابه فقط گریه کردم
توو بازار که گشتم؛
میخوام لااقل امشبو دور این سر بگردم
میخوام لااقل امشبو دور این سر بگردم
بابا، بابا، بابا
بابا، بابا، بابا
***
بعد تو آتیش
کشید موهامو
یکی ازم
بهزور گرفت
النگوهامو
شدم با این کبودیا خیلی
شبیه مادرت، راستی راستی!
تو روی نیزه من توو خرابه
دیدی چیشد؟! همینو میخواستی؟!
دیدی چیشد؟! همینو میخواستی؟!
من از درد کلافه؛
نمیذارم حتّی یواش عمّه مومو ببافه
قبول داری بابا؟!
نباید میبردن مارو بزم «دارُ الْخِلافه»
بابا، بابا، بابا
بابا، بابا، بابا