شب سوم فاطمیه دوم

فیلم های مراسم

  • شور | روضه گودال و اسارت و کبودی...
        حاج حنیف طاهری
    روضه گودال و اسارت و کبودی
    قصّه خلخال و پای زن یهودی
    اونی‌ که پای اعتقادش
    اینا شد علّت جهادش
    «حاج قاسم» تو بودی

    ما خواب بودیم تو رفتی
    نیمه‌شب جمعه پریدی
    میون شعله‌ها بودی
    حضرت‌زهرا رو که دیدی

    ای شهید فاطمیه
    جای تو خالیه باز
    رسیده فاطمیه

    ***

    تو اون شهیدی که
    فاطمه رهبرت بود
    فاطمه هم رهبر
    هم اینکه مادرت بود

    کی اینجوری شهید میشه
    چادر فاطمه همیشه
    سایش رو سرت بود

    ای کاش یاد من بمونه
    به گردنم داری چه دینی
    خوشا به حالت شب جمعه
    تویی که زائر حسینی

    ای شهید کربلایی
    چه عاشقانه رفتی
    ما کجا تو کجایی
  • تک | سرّ نماز و محراب و مسجد و منبر؛ حیدر
        حاج حنیف طاهری
    سرّ نماز و محراب و مسجد و منبر؛ حیدر
    ظاهر و باطن حقّ و هو اوّل و آخر؛ حیدر

    از طنطنه‌ی تیغ دو دم پشت همه می‌لرزید
    در جنگ و نبرد الگوی مالک اشتر؛ حیدر

    محو این ایثارش
    زردی دستارش
    صحنه‌ی محشر بود
    عرصه ی پیکارش

    شیر نرحیدره بی‌سپر حیدره
    اون که از «عبدود»
    زده سر حیدره

    ها عَلی بَشَرٌ کیفَ بَشر رَبُّهُ فِیهِ تَجَلّی وَ ظَهَرَ
    حُبُّهُ مَبْدَءُ خُلْد وَ نَعیم بُغْضُهُ مَنشَاءُ نار وَ سَقَر

    ***

    در بین همه سرداران قاهر مطلق؛ حیدر
    در بدر و حنین و احد و خیبر و خندق؛ حیدر

    اسدالله غالبی و، علی‌بن‌ابی‌طالب
    حقاً که علی بر حقی و حقّ و «مع الحق»؛ حیدر

    همه در تسخیرت خیره بر تدبیرت
    ای بنازم بر این قدرت شمشیرت
    میسره حیدره میمنه حیدره
    اون‌ که سر پشت سر می‌زنه حیدره

    خاک نعلین علی دُرّ و گوهر
    ها عَلی بَشَرٌ کیفَ بَشر

    ***

    آماده شده لشکر حقّ در پناه حیدر
    «نَصرُ مِنَ الله» سربازان سپاه حیدر

    از شام و نجف تا یمن
    کرب‌و‌‌بلا مشهد
    پایگاه اهل ولا پایگاه حیدر

    لشکر پیغمبر
    فاتحان خیبر
    رمز شب‌یازهراس
    در سپاهه حیدره

    همه با یک هدف
    پشت هم صف به صف
    وعده‌ی عاشقا
    پادگان نجف

    نور فلک از جبین تابنده‌ی اوست
    سرداری کائنات زیبنده‌ی اوست

    در مدح علی بس که بود دست خدا
    در مدح خدا بس که علی بنده‌ی اوست

    ***

    همچنان ما همه از رسم تو خط می‌گیریم
    رفته‌ای باز مدد از تو فقط می‌گیریم

    نه فقط دست زمین از تو، تو را می‌خواهد
    سالیانی‌ست که معراج خدا می‌خواهد

    زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
    لحظه‌ای جای یتیمان عرب بنشیند

    بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
    یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

    بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
    پا در این دایره بگذار، عدم را بردار

    باز هم تیغ دودم را به کمر می‌بندی
    باز هم پارچه ی زرد به سر می‌بندی

    تا که شمشیر تو در معرکه‌ها «هو» بکشد
    نعره‌ی حیدریه «أینَ تَفِرّوا» ‌بکشد

    باز از خانه می‌آیی به خداوند قسم!
    رستخیزانه می‌آیی به خداوند قسم!

    تا زمین باز هم آباد شود باز بیا
    ای بزنگاه ازل تا به ابد باز بیا

    تازه این اول قصّه‌ست، حکایت باقی‌ست
    ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست

    رفته ساقی که قدح پر کند و برگردد
    عرش را غرق تحیّر کند و برگردد

    دیر یا زود ولی می‌رسد از راه آخر
    یک نفر عین علی می‌رسد از راه آخر

    می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد
    یک نفر مانده از این قوم که بر می‌گردد
  • شور | علی یاعلی، علی یاعلی
        حاج حنیف طاهری
    علی یاعلی، علی یاعلی
    عشق اوّل آخری زهرا علی
    علی یاعلی، علی یاعلی
    من غلام قنبرم، تو مولا علی

    بالاتر از محبّت تو نیست ثروتی
    تنها تویی که لایق امر خلافتی
    لعنت بر آن که چشم ندارد ببیندت
    لعنت بر آن که بر تو ندارد ارادتی

    غلامم غلام، غلام علی
    همیشه زمزمه‌ی لبامه علی

    همش فاطمه، دعام می‌کنه
    آخه من غیرتی‌ام به نام علی

    ***

    دلاور علی، دلاور علی
    زهره می‌بری تو از یه لشکر علی
    به مردای حق، تو یاور علی
    ذکر غوغای علی‌اکبر علی



    هر جا گرفت پرچم اسلام را به دوش
    شد زود آتش همه‌ی فتنه‌ها خموش
    «مِن مِن» شده منم منم  کل دشمنان
    هو هوی ذوالفقار علی می‌رسد به گوش

    علمدار علی‌، سپهدار علی
    میون معرکه بود جلودار علی
    عجب غیرتی‌، عجب جراتی
    محاله بشه دوباره تکرار علی

    ***
    امیدم علی، امیدم علی
    غیر خوبی از تو من ندیدم علی
    باهات تا خدا رسیدم
    عشق و من توو نجفت، چشیدم علی


    ای عدل واقعی به مرام تو منحصر
    ای از همه اهالی تزویر، منزجر
    کشتی کفر را بنشان باز هم به گِل
    ای تکیه‌گاه شیعه‌ی مظلوم مقتدر

    نگاه کن نگاه، نگاه کن نگاه
    که آرامش دیگه نیس‌، توو دنیای ما
    شه «هل اتی»، دعا کن برا
    ظهور طالب خون کرببلا
  • زمینه | حرف بزن زهرا طاقت دلم سر اومد
        حاج حنیف طاهری
    حرف بزن زهرا طاقت دلم سر اومد
    هر چی از کوچه‌ها شنیدم اشکم در اومد

    تو سینه دردای نهفته داری
    یه عالمه حرف نگفته داری
    مگه نگفتی که رهام نمی‌کنی
    چی شده این روزا صدام نمی‌کنی

    درد لاعلاج دارم
    به تو احتیاج دارم

    ***

    توی سینه‌ی من غصّه بی‌حد و حسابه
    بعد تو تا ابد حال و روز ما خرابه

    کجا برم حق تو رو بگیرم؟
    قرارمون بود من برات بمیرم
    یعنی میشه یه روز بیای به خواب من
    یه کاری کن واسه دل خراب من

    تکیه‌گاهمون بودی
    تو هنوز جوون بودی

    ***

    بعد فاطمه من‌، از زمونه دل بریدم
    خیری از زندگی، غیر فاطمه ندیدم

    غمای دنیا رو سرم خرابه
    که حال و روز دخترم خرابه
    تو زندگی چیزی نمی‌مونه برام
    داره میره عزیز من جلو چشام

    با غم زیاد میره
    زندگیم به باد میره
  • زمینه | زبان از واژه خالی شد سکوت آورد...
        حاج حنیف طاهری
    زبان از واژه‌ خالی شد، سکوت آورد
    تصوّر کرد رویت را، سر از تصویر خالی شد

    بویت را نمی‌فهمم
    کجا من، این تمام کاستی، این کم
    این پای تا سر عذر
    کجا این کوچک افتاده و درک تمام علّت هستی
    نمی‌خواهم بدانم چیستی
    فقط این‌قدر می‌دانم

    تو عِطر و بوی گل‌هایی
    تو نور آفتابی
    قطره‌ی شفاف بارانی

    چراغ آسمانی جلوه‌ی نوریّه اهل زمین هستی
    تو جانِ جانِ جانِ جان مولایم امیرالمومنین هستی

    سلام ای حلقه‌ی حق ولایت را نگین زهرا
    سلام ای جان مولایم امیرالمومنین زهرا

    ***

    قلم شد ناتوان‌، واژه نمی‌فهمد
    شکسته بالِ اندیشه
    تو ای مفهوم دور از ذهن
    ای آئینه‌ی داور

    سکوت لحظه‌های گریه‌ی مادر
    غرور خواهش خاموش بابا
    شکوه خنده‌ معصوم خواهر
    پناه دست‌های خواهشی
    صدای سبز سبّوح همه گنجشک‌های عابد صبحی
    تمنّایی
    تو ای تصویرِ از هرچه تصوّر دور زیبایی!

    تو آن نوری
    که می‌خواهی
    دمی خورشید باشی
    یا چراغی گوشه‌ی بیت امین‌الله

    تو آن نوری
    که گاهی شمس یا گاهی هلالی یا شبی بدری
    تو عطر «لیله‌القدر»ی

    شکوه قدرت دست خدا در آستین هستی
    تو جانِ جانِ جانِ جان مولایم امیرالمومنین هستی

    سلام ای نور بخش محفل عرش برین، زهرا
    سلام ای جان مولایم امیرالمومنین زهرا

    شاعر: سیّد علی رکن‌الدّین
  • روضه | یاسم ولی به چشم همه ارغوانی‌ام
        حاج حنیف طاهری
    یاسم ولی به چشم همه ارغوانی‌ام
    سروم ولی به چشم همه قد کمانی‌ام

    امروز قاتلم به ملاقاتم آمده
    تا شهر را خبر کند از نیمه‌جانی‌ام

    اسماء سال خورده مرا راه می‌برد
    پیری عزا گرفته به حال جوانی‌ام

    هر چند با تمامی قدرت چهل نفر
    من را زمین زدند ولی آسمانی‌ام

    ای مرگ مثل اهل محل بی‌وفا نباش
    چشمم به راه مانده بگیری نشانی‌ام

    روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون
    اصلاً نبود حق من و مهربانی‌ام

    از بی‌کسی، کسی نکشیده شبیه من
    مجروح کینه‌های چهل پست جانی‌ام

    این خانه حسرت همه اهل مدینه بود
    چشم حسود کرده چه با زندگانی‌ام

    آماده گشت پیرهن و دیدنی‌تر است
    از این به بعد یاد حسین روضه خوانی‌ام

    شاعر: محمّدحسین رحیمیان

صوت های مراسم

  • سخنرانی
        حجت‌الاسلام رفیعی
  • روضه | یاسم ولی به چشم همه ارغوانیم...
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | زبان از واژه خالی شد سکوت آورد...
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | حرف بزن زهرا طاقت دلم...
        حاج حنیف طاهری
  • شور | علی یاعلی عشق اول آخری زهرا...
        حاج حنیف طاهری
  • تک | سر نماز و مسجد ومنبر حیدر...
        حاج حنیف طاهری
  • شور | روضه گودال و اسارت و کبودی...
        حاج حنیف طاهری
  • شور | بگذار تا ببینمش اکنون که میرود...
        حاج حنیف طاهری

تصاویر مراسم