شام، روشن از جمال زینب کبراستی
سر به زیر افکن که ناموس خدا، اینجاستی
کن تماشا آسمانِ تابناک شام را
کآفتاب برج عصمت، از افق پیداستی
آب گردد زَهرهی شیران در این صحرا، مگر
دختر شیر خدا، خفته در این صحراستی؟
در شجاعت چون حسین و در شکیبایی حسن
در بلاغت چون علیّ عالی اعلاستی
نغمه مرغ حق از باغات شام آید بگوش
مرغ حق را، نغمه شورانگیز و روح افزاستی
کرد روشن با جمالش، آسمان شام را
کز فروغ چهره گویی زُهرهی زهراستی