قیام می‌کنم ،قیام می‌کنم
برسم شام کارو تمام می‌کنم
به شاه نجف سلام می‌کنم
خواب و به چشم عدو حرام می‌کنم

من زینبم عقیده‌ی من آزادگی
من اسوه‌ی مقاومت و ایستادگی
شمشیر اگر دهند بجنگم به سادگی
با ذوالفقار نسبت من خانوادگی

عقیله منم، عقیله منم
به عالم سیّده‌ی جلیله منم
به صوت علی(ع) تکلّم کنم
که الان حیدر این قبیله منم

عقیله‌ی عرب و عجمم
آبروی دو جهان حرمم

***
قدم می‌زنم قدم می‌زنم
به نیابت عباس علم می‌زنم
عجب صحنه‌ای رقم می‌زنم
تخت و کاخ یزید و بهم می‌زنم

حق می‌دهم یزید که اینگونه تب کند
خب زن ندیده بود مبارز طلب کند
عباس اگر که نیست عدو را ادب کند
زینب که هست کار امیر عرب کند

علمدار منم، علمدار منم
ابوفاضل اگه نیست، سپهدار منم
من از کربلا شدم مرتضی
عقب ننشستم و یعنی کرّار منم

شاعر: محمّد اسداللهی

این را برسانید به گوش همه عالم
اسلام شده زنده از این ماه محرّم

تا سایه این پرچم مشکی به سر ماست
جمعیّت ارباب وفا نگسلد از هم

دوباره وعده گرفتیم پای این بیعت
که در رکاب حسینینم ما به هر قیمت

دوباره گرد هم آییم اربعین حسینی
به عشق روز ظهور حضرت حجّت

نغمه‌ خیل اصحاب الحسین
العجل یا لثارات الحسین

***

سرباز علی پای رکاب تو غیور است
دل گرمی او رجعت دوران ظهور است

فرمان ظهور از طرف مکّه رسیده
امّا حرم خون خدا راه عبور است

شکوه لشگر ما از، اربعین پیداست
قیام شیعه به امر، حضرت زهراست

نشانِ پرچم سبز، یا علی ولی الله
به بام خانه کعبه، تا ابد بالاست

نغمه خیل اصحاب الحسین
العجل یا لثارات و الحسین

شاعر: محمّدرضا حسینی

میان این دو برادر دلی پر احساس است
همان دلی که میان حسین و عباس است

دو سوره‌اند که پشت سر هم آمده‌‌اند
چنانکه در همه جا از پی فلق، ناس است

چه گفت دختر زهرا (س) برای اذن جهاد
که دشت غرق شمیم مطهّر یاس است

چه مادری که به یک آن، دل از دو‌ مهر برید
چه بانویی که خداوندگار اخلاص است

به معرکه حسنینند در میان جمل
و یا دو تیغه شمشیر «أَشجَعُ النّاس» است

چه غربتی است، ببین ابن حیدر کرار
به جبر روبروی ابن سعد وقّاص است

دو ماه‌پاره به میدان رزم آمده‌اند
و در مقابل آن‌ها حسود و خنّاس است

حریف آن دو به میدان تن‌به‌تن نشدند
نگاه کن که از اینجای قصّه حسّاس است

که خصم تنگ کند حلقه محاصره را
چنان که خوشه گندم به حلقه داس است

به استعاره بگویم، شکست تنگ بلور
و خاک دشت پر از سوده‌های الماس است

به پیشواز شهیدان خود نیامده‌ است
همان زنی که به جرات خدای احساس است

شاعر: محمّد رسولی

نه هراس از هیاهو
نه هراس از عدویی
چه غمی که رشته‌ی عمر
برسد به تار مویی
سر خم می سلامت
شکند اگر سبویی

مبارز می‌‌طلبیم
بسم الله؛که ما دو تا شمشیر دو لبیم
بسم‌الله؛که ما دوتا با اصل و نسبیم
بسم الله؛که ما دوتا از نسل بوتراب؛نسل زینبیم
این خونی که در رگ ماست
هدیه به سیّدالشّهداست

***

به جهان ندیده بعد از
اسدالله الغالب
کس چون حسین‌بن
علی‌بن‌ابی‌طالب
به جز از علی که آرد
پسری ابوالعجائب

قسم بر ناد علی
والله؛ که زنده خواهدشد یاد علی
والله؛ که زهره برده فریاد علی
والله؛ که حق علی هست و بعد علی؛ اولادعلی

فریادی که بر لب ماست
فریاد سیّدالشّهداست

***

نتوان کسی ببیند
به جهان شکست من را
نتوان کسی بیارد
به حقار شیرزن را
و کسی به غیر من نیست
به حلال ابوالحسن را

مبارز می‌طلبم
بسم‌الله؛ که دختر قتّال العربم
بسم الله؛ که وارث شمشیر دولبم
بسم‌الله؛ که فاتح و پیروز کوفه تا؛ شام و حلبم

اینکه‌رو بروی شماست
ماده شیر شیر خداست

شاعر: عباس قانع

فدای آنکه جنّت را کلید است
غلام روسیاهش روسفید است
شهیدان نگاهش را ببینید
زهیر است و بریر است و سعید است

فی بابِ الْحُسین کُلُّ الخیر
فانی رهش شد زهیر
راوی بنویس و بگو
از جاه و جلال بریر

إن‌َّ بُرَیر بن خَضیر
کانَ زاهداً عابداً
رِضوانَ ‌الله عَلی
أنصرَ دین الهدی

أصحابُ الْحُسین کُلُّهُم
فِدا لِلحُسین کُلُّهُم

***

گفتند مسیر عشق را کامل بست
خود را وسط دلبر و دل حائل بست
ای عشق ببین چه کرده‌ای با حرّ كه
می‌خواست که راه را ببندد، دل بست

نجات حرّ بود از ادب
به مادر خون خدا
فاطمه دستش را گرفت
كه شد شهيد كربلا

يا فاطمه بِنتِ احمد
أنتِ لِلرَسول نورُ عَين
أغيثينا يا فاطمه
اُمَّ الْحَسن و الْحُسين

أصحابُ الْحُسین کُلُّهُم
فِدا لِلحُسین کُلُّهُم

بالاخره کار خودشو کرد
نامۀ من الغریب حسین
به قافلۀ حبیب خدا
داره می‌رسه حبیب حسین

روسفید و موسفید راه عشق مرتضی
اومده تا جون بده تو راه شاه کربلا

مرحباً مرحباً خوش اومدی حبیبنا
مرحباً مرحباً خوش اومدی به کربلا

***

تا همۀ عاشقا برسن
منتظره هر دقیقه حسین
خوشا بحالِ کسی که مثه
حبیب بشه رفیق حسین

تا حبیب اومد آروم شد بی‌قراری حسین
اومده سرباز حیدر واسه یاری حسین

مرحباً مرحباً تو معرکه علم بگیر
مرحباً مرحباً بگو حسین نعم‌الأمیر

***

مگه میشه دل به تو نسپرد
مگه میشه واسۀ تو نمرد
وقتی که فدایی می‌طلبی
مگه میشه سر برات نیاورد

ما تعهّد می‌کنیم مثل حبیب مثل زهیر
تا نفس تو سینه هست با حسین باشیم ولاغیر

مرحباً مرحباً به این همه شور و شعور
مرحباً مرحباً آماده‌ایم برا ظهور

شاعر: حمید رمی